اصل اول: زراعت(کشاورزی) یک شیوه اجتماعی- فرهنگی است.
دراین اصل به این مسئله تاکید می کند که کشاورزی بیشتر از آنکه یک فعالیت تکنیکی باشد یک عمل اجتماعی- فرهنگی است. در این مفهوم کشاورزی به عنوان یک راه زندگی کردن مطرح می شود که می تواند برای کمک به کشاورزان در آینده به ما کمک کند.
اصل دوم: کشاورزان همه یکسان نیستند.
جامعه کشاورزی همگن نیست تنوع زیادی این جامعه را فرا گرفته است. فقیر- غنی، بزرگ-کوچک، پیر- جوان، گرایش به پذیرش ایده های جدید- گرایش به حفظ روش های صحیح و آزموده شده(دیرپذیران و عقب مانده در ترویج) این طبقه بندی ها ما را به این واقعیت رهنمون می کند که هیچ مشکل جداگانه ای، هیچ راه حل جداگانه ای، هیچ راهبرد ترویجی و هیچ بهترین رسانه انبوهی که ترویج بتواند منحصراً بکار برد وجود ندارد. و این طیف مختلف کشاورزان اولویت های مختلف تحقیقاتی، راه های مختلف کار کردن و حل کردن مشکلات را می طلبد و ترویج باید همه این ها را در نظر بگیرد.
اصل سوم: پذیرش یک فرایند اجتماعی- فرهنگی است.
در گذشته ترویج به عنوان یک فرایند ارتباطی به شمار می رفت که به عنوان نو کننده ایده ها مورد توجه بود و کشاورزان به عنوان پذیرندگان انفعالی ترویج مطرح بودند. اما امروزه سعی بر آن است تا پذیرش به عنوان یک فرایند اجتماعی و یک عکس العمل متفکرانه در برابر ایده های مطرح شده توسط ترویج تلقی گردد. دراینجا نباید فراموش گردد که پذیرش یک عمل مجزا توسط یک فرد نیست زیرا این پذیرش در یک زمینه اجتماعی صورت می گیرد.
اصل چهارم: سودمندی نیروی اصلی پیشبرنده کشاورزان نیست.
عکس انتظار بسیاری از اقتصاد دانان، مروجان و دانشمندان کشاورزی حداکثر سود مهمترین مسئله در زندگی کشاورزان نیست، کشاورزان همیشه به دنبال یک درآمد معقول در قبال یک اندازه کار معقولانه با مقدار ریسک معقول بوده اند.
اصل پنجم: انجام دادن کارهای صحیح[1] یک نیروی انگیزشی برای به حرکت درآوردن کشاورزان است.
کشاورزان آنچه را «کارهای صحیح» می دانند انجام می دهند این شیوه تفکر ما را به مدیریت خوب مزرعه سوق می دهد و این مسئله شامل ایده هایی درباره شیوه های زراعی، مدیریت محیط و نظارت است. تحقیقات اجتماعی مختلف نشان داده است که هر یک از کشاورزان تصوری در ارتباط با مدیریت خوب مزرعه دارند که این یک مفهوم اجتماعی است که کشاورزان جهت گیری خود در ارتباط با مدیریت خوب مزرعه را به واسطه تعامل با دیگر کشاورزان، با کارشناسان ترویج، و در معرض رسانه های انبوهی قرار گرفتن می گیرند.
اصل ششم: کشاورزان مسائل محیطی را از دیگر مسائل مدیریتی مزرعه تشخیص نمی دهند.
ما گفتیم کشاورزان دوست دارند کارهای صحیح انجام دهند اما مدیریت خوب مزرعه شامل مسائل تولید، مسائل محیطی و همچنین مسائل اجتماعی است. در حال حاضر ارائه دهندگان خدمات ترویجی در حال تمایز قائل شدن بین این سه مسئله هستند و هنوز برای کشاورزان این مسئله بی معنی است روش های کشاورزی شامل هردو نتایج تولیدی و محیطی است که این باید در اطلاع رسانی های ترویج برای کشاورزان در نظر گرفته شود.
اصل هفتم: زنان یک بخش از مزارع هستند.
عموماً مزرعه تجسمی از افراد جداگانه ای از کشاورزان مرد است و کلمه کشاورز یک واقعیت را در مدیریت مزرعه در پوشش قرار داده و آن نقش انکار نکردنی زنان در مدیریت مزرعه است. نقش زنان در مدیریت مزرعه روز به روز رو به افزایش است و با افزایش کارهای خارج از مزرعه برای مردان نقش زنان در مدیریت مزرعه پر رنگتر شده است. با توجه به این امرترویج با مسائل جدید روبرو شده است و باید زنان را به عنوان یک بخش از مزرعه و به عنوان یک ذینفع در نظر بگیرد.
اصل هشتم: اصل عدم پذیرش توسط کشاورزان باعث تخریب زمین نگردیده بلکه بیشتر شیوه هایی که در گذشته توسط ترویج اشاعه شده باعث این امر شده است.
بسیاری از کارشناسان ترویج معتقدند که عدم پذیرش شیوه های مطرح شده توسط آنان باعث تخریب زمین و مسائل زیست محیطی شده است. در حالی که در گذشته شیوه هایی که از طرف آن ها اشاعه شد و مورد پذیرش قرار گرفت باعث تخریب زمین و به وجود آمدن مسائل زیست محیطی شد مثل پاکسازی درختان در بعضی مناطق که با شور شدن خاک همراه بود یا استفاده از سوپر فسفات که باعث بالا رفتن اسیدیته خاک شد.
اصل نهم: اغلب کارشناسان ترویج فکر می کنند بهترین راه بهبود مدیریت مزرعه تغییر نگرش کشاورزان با برنامه های آموزشی و ترویجی است.
اما ما باید این را بدانیم که کشاورزان با برنامه های حفاظت محیط مخالفتی ندارند. پیمایش ها نشان داده که کشاورزان نگرش مثبتی نسبت به مدیریت محیطی دارند. به هر حال این دیدگاه که معتقد است کشاورزان با مدیریت محیط خصومت دارند اشتباه است در حالی که بسیاری از طرفداران حفظ منابع طبیعی،کارشناسان ترویج و دانشمندان کشاورزی فعالیت های کشاورزان را عامل اصلی تخریب زمین می دانند مسئله اصلی این است، فهم هر کشاورز از کشاورز دیگر مختلف است و ما با یک کشاورز روبرو نیستیم اما می توان از تلاقی همه این دیدگاه ها یک راه مناسب برای مدیریت خوب مزرعه برای هر منطقه پیدا کرد.
اصل دهم:ترویج فقط یک اثر کوچک دارد.
فهم مسائل اجتماعی کشاورزی و فرایند پذیرش این درک را به وجود می آورد که تاثیر بر تغییر گسترده (تغییرات زیاد و تغییرات روی درصد زیادی از جامعه کشاورزی) نامحتمل است این به آن معنی نیست که ترویج غیر موثر و ناموفق بوده است بلکه به این معنی است که باید انتظار واقعی از درجه تغییر که اتفاق می افتد داشته باشیم. هنگامی که انتظارات واقعی تر باشد ترویج موفق تر خواهد شد.
نظرات شما عزیزان: